من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از قصه زندگی ام نمی ترسم |
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
شعری از شهریار5الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی شعری از شهریار4قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس شعری از شهریار3شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست شعری از شهریار2شمعی فروخت چهره که پروانهی تو بود شعری از شهریار1در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم شریک سقف من نیستی،بذار همسایه باشیمشریک سقف من نیستی،بذار همسایه باشیم و فقط یک دونه دیوارو شریکم باش،شریکم باش،شریکم شریک عمر من نیستی، بیا هم لحظه باشیم و همین یک لحظه دیدارو شریکم باش،شریکم باش،شریکم
فقط در حد یک لبخند،لبتو قسمت من کن اگه خورشید من نیستی بیا و شمع و روشن کن
تمنای شرابم نیست،یه جرعه آب شریکم باش کنار چشمه ی رؤیا یه لحظه خواب شریکم باش
شریک زندگیم نیستی،شریک آرزویم باش اگه نیستی کنار من، بیا و روبرویم باش
سلامی کن گه و گاهی به نام آشنا بر من همین اندازه هم بسه، برای شور دل بستن
غزلخونم نباش اما به حرفی ساده شادم کن اگه دیدی منو بشناس،نمی گم اینکه یادم کن
یه عشق نابسامانو چه پایانی از این خوشتر شکایت نامه ی دل رو چه پایانی از این خوشتر
شریک سقف من نیستی،بذار همسایه باشیم و فقط یک دونه دیوارو شریکم باش،شریکم باش،شریکم شریک عمر من نیستی، بیا هم لحظه باشیم و همین یک لحظه دیدارو شریکم باش،شریکم باش،شریکم... خدایا من همان هستم که وقت و بی وقت مزاحمت میشمخدایا من همان هستم که وقت و بی وقت مزاحمت میشم همونی که وقتی دلش میگیره و بغضش میترکه میاد سراغت من همونی هستم که همیشه دعاهای عجیب و غریب میکنه و چشماشو و میبنده و میگه : من این حرفا سرم نمیشه باید دعاهامو مستجاب کنی همونی که بعضی وقتا لج میکنه و گاهی خوودشو برات لوس میکنه همونی که گاهی وقتا پشت سر مردم حرف میزنه گاهی بدجنس میشه و البته گاهی هم خودخواه گاهی هم دروغگو ...... یادت میاد من کی هستم یادت اومد خدایا؟ فقط تویی که میتونی بگیری دستمو ... راستشو بخوای ناراحت شدم که غرورمو شکستم بازم
من منتظرم خدا دستامو بگیره و ولم نکنه
|
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |